Saturday, September 5, 2009

اعترافات تلویزیونی یک سیم کارت اعتباری

من سیم کارت اعتباری ایرانسل ،فرزند ام.تی.ان ،شش ماه و دو روز و چهل و پنج دقیقه سن دارم. اعتراف می کنم که منشاء همه ی بلایای ناگوار طبیعی و مصنوعی من بوده و هستم.در طول تاریخ اکثر قریب به اتفاق کارهای نامشروع توسط جد و آباد بنده سازماندهی شده است و کلا ما ارتباط آسان کن نماها به درد لای جرز هم نمی خوریم.تا یادم نرفته از وزیرپست و تلگراف و تلفن و راه و ترابری و کشاورزی و فرهنگ خواهش می کنم من را به لای جرز (ترجیحا دیوار وزارت خانه) منتقل نمایند، از بلا گشتن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده ما را فس کنید.اصلا این قرتی بازی ها یعنی چه،آدم کار واجب داشته باشه خودش پا می شه میره،موبایل دیگه چه کوفتیه؟
البته بنده مرتکب اسمی جرمهای فوق بوده ام که مجرم اصلی مالک بنده است، یک فرد علاف پیامک باز که ضمن سوء استفاده از سادگی و سهل الوصول بودن اینجانب ،همواره از طریق پیامک به تخریب و تخشیش مخملی اذهان عمومی پرداخته است .ایشان حساسیت عجیبی به روزهای مساله داری چون دوم تیر و 18 خرداد داشته و از بنده برای مقاصد شوم خود استفاده کرده است . خیلی از اوقات که پیامک هاارسال نمی شد یا در طی مدتی که شبکه موقتا (مثلا به مدت 20 روز) به دلیل نقایص طبیعی هچل هفت گشته بود به فامیل های نزدیک بنده و آسمان و زمین و هر انچه در آن است اعتراض مدنی می نمود .در این اواخر کارش به جایی رسیده بود به حمام رفتن و نرفتن یک خوشگل هم کار داشت.نامبرده در طول روز به تماشای کانال های بیگانه می پرداخت و از آنها خط می گرفت.در یک مورد فردی به نام منصور یک پیام رمزی با عنوان دیوونه شو دیوونه را به طور پی در پی برای ایشان قرائت نمود و نه یکبار نه دوبار بلکه صد بار آنرا تکرار کرد تا خوب حفظش شود و به بقیه انتقال دهد.وی همچنین با یک نهاد خارجی با اسم مستعار شبخیز رابطه داشت و از ایشان هم خط می گرفت.کلا خطگیرش ملث بود و از یک الف بچه هم خط می گرفت.
راستش را بخواهید مثل خیلی از افراد ، اشیاء و نباتات، از موجودیت خود مثل بوشوک پشیمانم. بنده قبلا اینطوری فکر نمی کردم تا این که به طور اتفاقی از بالای یک درخت چیزی شبیه به سیب و میله به سرم (!)برخورد نمود و من به خود آمدم. طی حیات کوتاهم آنقدر به علت های 18 خرداد(!) و 22 تیر! و مانند آنها قطع و وصل گشته ام که دیگر نایی برای آنتن دادن ندارم،آخه اینه رسمش،... شیشه ایستک؟نوشابه خانواده؟... جیییق خششش بییییق فییییق ااااااخ ...
- دیالوگم یادم رفت،کجا بودیم؟
- اونجا که از وضعیت خودت کمال رضایت داری و ...
- راستی من کیم؟
- سیم کارت اعتباری ایرانسل،دیالگتو بنال!
بله بله، از وضعیت خویش کمال رضایت خاطر را دارم دستشان درد نکند ،اینجا خیلی خوب به ما می رسند.من و بازجوم مثه یه جفت مرغ عشقیم.مثه دوتا کفتر عاشق.دو شیشه ایستک توت فرنگی.دو دو ،دو مسافر غریب شبای بارونی،مثه غریب آشنا دوست دارم بیا و به قول شاعر:صدایم کن بازجو ،صدای تو خوب است.
حضار :استفراق...
در پایان توصیه می کنم برای جلوگیری از مشکلات بیشتر باید صاحب من را بیاورند تا در حضور این مردم روزی 48 بار، یعنی هر نیم ساعت به نیم ساعت، اعتراف کند و تازه تکرارش را هم تا دو سال در برنامه خانواده پخش نمایند، تا بفهمد یک من ماست چقدر کره دارد ولی خداوکیلی وسطش تبلیغات پخش نکنید.
والسلام علیکم والسلامتی میاره
- کات
- خوب بود آقاهه؟
- آره بچه بد نبود.
- آخه یه وقت از چیزی کم نزاشته باشم.
- نه کافیه،برو سرجات بشین،به دوربین نیگا نکن ،سرتو بنداز زمین گلای موزاییکو بشمر مثه کسی که مثه چی پشیمونه ،دندون قوروچه نرو، دستتم تو دماغت نکن،بعدی...

No comments:

Post a Comment